Lilypie Kids Birthday tickers
مواجهه با تکنولوژی
27 می 2016 @ 6:13 ق.ظ توسط باباش

این روزا که همه جا پره از ابزارها و تجهیزات الکترونیک و تکنولوژیک، ما تمام تلاشمون رو میکنیم که یاسمین کمترین زمان ممکن رو با این ابزارها بگذرونه. مثلا خیلی خیلی کم در هفته تلویزیون میبینه یا از موبایل و تبلت برای سرگرم شدن خیلی خیلی کم استفاده میکنه (برای چت تصویری با خونواده هامون اجازه داره که از موبایل یا تبلت یا ایکس باکس استفاده کنه).

هفته ی پیش توی ماشین، دستم خورد به دکمه ی گوشی و نرم افزار Siri شروع کرد به صحبت کردن. جهت اطلاع کسانی که نمیدونن Siri چیه: Siri نرم افزاریه که روی دستگاههای ساخت شرکت اپل وجود داره و صدای انسان رو تشخیص میده و به عنوان دستیار هوشمند انسان، قدرت بررسی و جوابگویی به بعضی از خواسته های انسان رو داره. مثلا میتونید بهش بگید که فلان نرم افزار رو براتون باز کنه یا با فلان شخص تماس بگیره.

به محض اینکه Siri شروع کرد به صحبت کردن، یاسمین توجهش جلب شد. بعد طبق معمول همیشه، شروع کرد پشت هم سوال کردن که چی میگه و چیکار میکنه. خلاصه وقتی اومدیم خونه، گوشیم رو گرفت و شروع کرد با Siri سر و کله زدن.

دیروز عصر که رسیدیم خونه، یهو صدای Siri رو از توی اتاق شنیدیم و فهمیدیم که یاسمین دوباره رفته سراغ گوشی من. بعد از چند دقیقه صدای داد و فریاد یاسمین بلند شده بود: What are you saying؟ به شدت عصبانی بود و داد و بیداد میکرد. هی میگفت:‌ What is your name؟  Where are you؟ و بعد که جواب دلخواهش رو نمی شنید، باز شروع میکرد به داد و بیداد. آخر سر صداش کردیم اومد پیشمون و ازش پرسیدیم که چرا اینقدر عصبانی هستی؟‌ گفت:‌ هر چی ازش سوال میکنم، هی برام هوا رو نشون میده و درست جواب نمیده. ازش پرسیدم:‌ دخترم! فکر کردی Siri آدمه؟‌ گفت آره. اینجا بود که فهمیدیم چی شده. خلاصه براش توضیح دادیم که Siri آدم نیست که شما هر چی بگی بفهمه. یه چیزیه رو گوشی که میتونی بهش یه سری حرفا رو بگی. اگه نفهمه میره سرچ میکنه و برات میاره.

برخورد ذهن ساده ی بچه ها با تکنولوژی برامون خیلی جالب بود.


یک نظر
تجربیات · کنجکاویها
کشف جنس مخالف
1 اکتبر 2015 @ 11:46 ب.ظ توسط مامانش

  • یاسمین می ره مهدکودک. تو مهدکودک دو تا توالت فرنگی کنار هم هست و بچه ها در رو خیلی وقتها درست نمی بندن. تنهایی هم می رن دستشویی. خودشون لباسشون رو در می آرن، بعد از تموم شدن کار با دستمال تمیز میکنن و می پوشن لباس رو میان بیرون.
  • از بیشتر یه سال پیش شروع کردیم در مورد اعضای خصوصی با یاسمین حرف زدن. کتاب گرفتیم رو براش خوندیم که اعضای خصوصیت رو نباید کسی ببینه. اونم حواسش هست و فهمیده و تقریبا رعایت می کنه. اینقدر روی خصوصی تاکید شد که دیگه الان به اندام جنسیش میگه خصوصی!

دیشب موقع تعریف خاطرات مهدکودک:

یاسمین: مامان امروز دیدم خصوصی یه بچه ای فرق داشت!

من: اااا کی بود؟

یاسمین: مایولز

من: پسره؟

یاسمین: آره

من: چه فرقی داشت؟

یاسمین: دراز بود!

من: خوب آره پسرا خصوصیشون یه شکل دیگه است.

یاسمین: نه، مال آرتین فرق نداشت.

من: مگه دیده بودی خصوصی آرتین رو؟

یاسمین:نه!

من: خوب آرتین رو ندیدی، اونم فرق داره. ولی می دونی که اعضای خصوصیت رو نباید بقیه ببینن. شما هم نباید اعضای خصوصی بقیه رو ببینی.

یاسمین: می دونم. حواسم نبود یهو دیدم.

من: اشکال نداره اگه حواست نبود، ولی دیگه حواست باشه.

یاسمین: آخه می ریم دسشویی یه وقتا بچه ها اونجان من حواسم نیست. یه وقتا حواسم هست، ولی سرم خودش می چرخه، من نمی چرخونم!

:))))


۲ نظر
رشد · زندگی جدید · مهدکودک · کنجکاویها