Lilypie Kids Birthday tickers
یادگیری انگلیسی (۴)
3 ژوئن 2016 @ 10:04 ب.ظ توسط مامانش

این مطلب صرفا برای اینه که اینجا بمونه تا بعدا بتونیم روند تغییر مدال صحبت کردن یاسمین رو ببینیم.

جملاتی که یاسمین امشب موقع تعریف کردن از مهدش می گفت:

  1. Heron کتاب رو rip کرد.
  2. Ben منو push کرد، رفت تو trouble ( قبل از این جمله، داشتیم کتاب می خوندیم. توش کلمه trouble رو شنید. پرسید یعنی چی. جواب که دادم، با این جمله اتفاق امروز رو تعریف کرد. احتمالا مربی ها یا بقیه بچه ها اگه ببینن بکی داره یکی دیگه رو هل می ده بهش می گن you will be in trouble. یاسمین هم برامون ترجمه تحت الفظی کرد:)))
  3. امروز cookie و pine apple خوردیم.
  4. امروز Micheal از یه ظرف آبی آب ریخت تو water bottle م (اینجا واقعا تلاش کرد که قمقمه رو بگه، ولی یادش نمی اومد. خیلی فکر کرد، ولی آخرش بیخیال شد و انگلیسی گفت)
  5. امروز Shannon هی به من می گفت: you wanna play with me? من بهش می گفتم leave me alone.
  6. آهاااا! فهمیدم last name من Yassy و Yasminه.
  7. Benjamin رو دستم scratch کرد.

البته هنوز اکثر جملاتش کاملا فارسی هستن. ولی تعداد جملاتی که انگلیسی قاطیش می گه داره زیاد میشه. خیلی از کلماتی هم که انگلیسی میگه، چیزایین که تو خونه کم کاربرد دارن یا یه مدت زیاده که استفاده نشدن. بعضی وقتها تلاش می کنه فارسیش رو پیدا کنه، ولی وقتی نمی تونه انگلیسی می گه.


نظرات
زندگی جدید · یادگیری زبان جدید · یادگیری زبان دوم
مواجهه با تکنولوژی
27 می 2016 @ 6:13 ق.ظ توسط باباش

این روزا که همه جا پره از ابزارها و تجهیزات الکترونیک و تکنولوژیک، ما تمام تلاشمون رو میکنیم که یاسمین کمترین زمان ممکن رو با این ابزارها بگذرونه. مثلا خیلی خیلی کم در هفته تلویزیون میبینه یا از موبایل و تبلت برای سرگرم شدن خیلی خیلی کم استفاده میکنه (برای چت تصویری با خونواده هامون اجازه داره که از موبایل یا تبلت یا ایکس باکس استفاده کنه).

هفته ی پیش توی ماشین، دستم خورد به دکمه ی گوشی و نرم افزار Siri شروع کرد به صحبت کردن. جهت اطلاع کسانی که نمیدونن Siri چیه: Siri نرم افزاریه که روی دستگاههای ساخت شرکت اپل وجود داره و صدای انسان رو تشخیص میده و به عنوان دستیار هوشمند انسان، قدرت بررسی و جوابگویی به بعضی از خواسته های انسان رو داره. مثلا میتونید بهش بگید که فلان نرم افزار رو براتون باز کنه یا با فلان شخص تماس بگیره.

به محض اینکه Siri شروع کرد به صحبت کردن، یاسمین توجهش جلب شد. بعد طبق معمول همیشه، شروع کرد پشت هم سوال کردن که چی میگه و چیکار میکنه. خلاصه وقتی اومدیم خونه، گوشیم رو گرفت و شروع کرد با Siri سر و کله زدن.

دیروز عصر که رسیدیم خونه، یهو صدای Siri رو از توی اتاق شنیدیم و فهمیدیم که یاسمین دوباره رفته سراغ گوشی من. بعد از چند دقیقه صدای داد و فریاد یاسمین بلند شده بود: What are you saying؟ به شدت عصبانی بود و داد و بیداد میکرد. هی میگفت:‌ What is your name؟  Where are you؟ و بعد که جواب دلخواهش رو نمی شنید، باز شروع میکرد به داد و بیداد. آخر سر صداش کردیم اومد پیشمون و ازش پرسیدیم که چرا اینقدر عصبانی هستی؟‌ گفت:‌ هر چی ازش سوال میکنم، هی برام هوا رو نشون میده و درست جواب نمیده. ازش پرسیدم:‌ دخترم! فکر کردی Siri آدمه؟‌ گفت آره. اینجا بود که فهمیدیم چی شده. خلاصه براش توضیح دادیم که Siri آدم نیست که شما هر چی بگی بفهمه. یه چیزیه رو گوشی که میتونی بهش یه سری حرفا رو بگی. اگه نفهمه میره سرچ میکنه و برات میاره.

برخورد ذهن ساده ی بچه ها با تکنولوژی برامون خیلی جالب بود.


یک نظر
تجربیات · کنجکاویها