باباش | 24 مارس 2012 @ 10:17 ق.ظ
دخترکم! عزیزکم! قربونت برم! یه تکونی به خودت بده، یه ضربهای چیزی. بابات دلش داره غنج میزنه واسه حس کردن حرکاتت. تکون ندی، دیگه مجبور میشم فحش بدم بهت. حالا خود دانی
دخترکم! عزیزکم! قربونت برم! یه تکونی به خودت بده، یه ضربهای چیزی. بابات دلش داره غنج میزنه واسه حس کردن حرکاتت. تکون ندی، دیگه مجبور میشم فحش بدم بهت. حالا خود دانی
آسمان گفته:
24 مارس 2012 در ساعت 10:48 ق.ظ
بیصبرانه منتظر اون روزی هستم که یاسمین به حرف بیفته 😛
مامانش گفته:
24 مارس 2012 در ساعت 10:59 ق.ظ
:))))))))) لایک زیاد به کامنت آسمان:دی
باباش اعصاب داشته باش…. صبر داشته باش… یهو اینجوری تهدید کتی یه جوری تکون میخوره که پدرمونو در می آره هاااااا … حالا اگه بعدشم همینقدر آروم باشه خوبه :دی
گلناز گفته:
24 مارس 2012 در ساعت 4:38 ب.ظ
هاهاه ا:)))
کامنت آسمان هم خیــــــــــــــــــلی خووووب بود D:
مهـ ـدی گفته:
24 مارس 2012 در ساعت 8:41 ب.ظ
Move your body,
Move your body,
Move your body,
Move your body,
Everybody,
Won’t you move your body?
Everybody,
Won’t you move your body?
Hey!
Get me bodied,
I wanna be myself tonight,
Can you get me bodied,
I wanna be myself tonight,
Wanna move my body,
I wanna let it out tonight,
Gonna party, gonna dance, gonna be myself tonight,
Hey!
مهـ ـدی گفته:
24 مارس 2012 در ساعت 8:50 ب.ظ
http://23.media.v4.skyrock.net/music/233/0d7/2330d74fb0d72a9a0fb45a18a1472871.mp3
سارا گفته:
30 مارس 2012 در ساعت 6:40 ق.ظ
وای اینجا چه خبره :دی کلی ذوق کردم
هااااااااااااااا، چه باحال، من چطور نصفه شبی هیجاناتم کنترل کنم
مبارکههههههههههههههههه 😀 آزاده و حمید کلی دلم براتون تنگ شد
خاله الی گفته:
4 آوریل 2012 در ساعت 10:12 ق.ظ
اندکی صبر سحر نزدیک است بابا جون