باباش | 17 نوامبر 2014 @ 12:49 ب.ظ
جمعهای که گذشت، یاسمین برای اولین بار با بابا حمید رفت حموم.
کلی باهاش آب بازی کردم؛ لیف منو برداشت و دست و پاهای منو شُست؛ دستش رو صابون میزد و میگفت: آهستههههه! بعد دستای منو با صابون میشُست؛ دوش رو گرفت دستش و روی موهای پر از کف من گرفت.
وقتی هم که بهش گفتم حالا دیگه حولهت رو بپوش و برو بیرون پیش مامان آزاده، اعتراض کرد که نمیخوام برم و موند توی حموم و نشست روی چهارپایهش و کلی برای خودش بازی کرد.
بعدا هم گفت که من هر روز با بابا حمید میرم حموووووم.
خلاصه که خیلی خوش گذشت و تجربهی تازهی لذتبخشی بود. البته ناگفته نماند که قسمتای سخت حموم بردن بچه، از موقع تولد تا الان رو آزاده (اوائلش با کمک مامان خودش یا مامان من و بعد هم خودش تنهایی) به عهده داشته و قسمتای خوب و آسونش به من رسیده.
آسمان گفته:
18 نوامبر 2014 در ساعت 9:33 ق.ظ
اون یه جور سختی داره. این یه جور. من حاضرم یه بچه ۴ ماهه رو ببرم حموم تا یه بچه ۱۸ ماهه رو.
الان بهت روحیه دادم به نظرت؟ 😀
باباش: سخت نبودااا 😀
خاله الی گفته:
31 دسامبر 2014 در ساعت 10:48 ب.ظ
منم یادمه وقتایی که با بابام میرفتم حموم ..خیلی محکم سرمو میشست ..دردم میگرفت همیشه ولی قسمت خوبش وقتی بود که بغلم می کردم و زیر دوش میگرفت خیلی کیف میداد 🙂