باباش | 11 جولای 2015 @ 4:59 ب.ظ
از وقتی یاسمین به دنیا اومده، کلی براش کتاب میخونیم و بخش زیادی از این کتابها رو هم کتاب شعر تشکیل میده. اونقدر براش شعر خوندیم که خیلی از مواقع میخواد حرف بزنه با ریتم و آهنگ حرفش رو میگه یا یه موقعها با ریتم و آهنگ، کلمات بیمعنی از خودش درمیآره، انگار که به یه زبون دیگه داره شعر میگه. انگار که داره قابلیت شناخت ریتم و آهنگ و قافیهسازی رو به دست میآره.
اخیرا شرکت آزاده اینها جشنی گرفته بود که فیلم این جشن رو بهمون دادن و یاسمین که توی فیلم هم هست و جایزه گرفته، کلی خوشحال میشه و دوست داره که هی این فیلم رو ببینه. توی این جشن یه آقایی بود که با صدای خوانندههای مختلف آواز میخوند.
یه جایی از فیلم، طرف با صدای شهرام ناظری شروع میکنه به خوندن: «یک شب آتش در نیستان مییییییفتاااااد …». یه بار که به این قسمت فیلم رسیدیم، تا طرف گفت «میییییی …» یاسمین گفت «ووزاااااااان …»!!!! یاسمین خانم از اونجا که کلمهی «میفُتاد» براش نامفهوم بوده، یه کلمهی اختراعی مشابه رو گذاشته جاش و با همون لحن کشدار میخونه!
مهسا گفته:
11 جولای 2015 در ساعت 5:07 ب.ظ
از بس که شیرین عسل قربونش برم.جیگر طلاس
خاله الی گفته:
11 جولای 2015 در ساعت 8:30 ب.ظ
عزیزم خیلی خوبه :-* شاید بزرگ بشه شاعر بشه بچمون :-*