Lilypie Kids Birthday tickers
در جستجوی مهدکودک در اتاوا – ۲: ملاکهای جدید انتخاب مهدکودک
باباش | 13 اکتبر 2015 @ 6:07 ق.ظ

قطعا هر پدر و مادری ملاکهای مختلفی داره برای محیطی که قراره بچه ش رو بفرسته مهدکودک یا مدرسه. خوشبختانه ما تجربه ی خوبی از مهدکودک یاسمین در تهران داشتیم. ما ملاکهای اولیه ای مثل شاد و صمیمی بودن مهدکودک، جوون و پر انرژی بودن مربیهای مهدکودک، تیپ و فضای کلی خونواده های بچه هایی که به اون مهدکودک میان (که با توجه به جلسات متناوبی که مهدکودک برای خونواده ها برگزار میکرد، میشد یه شناخت اولیه ازش به دست آورد) رو در نظر داشتیم. مورد تیپ خونواده های بچه های مهدکودک واقعا مهم بود برامون و از اونجا که در محل سکونت ما در تهران، اکثرا قشر متوسط کارمند و فرهنگی زندگی میکردند، به نظر میرسید که از این لحاظ مشکلی نخواهیم داشت و میتونیم یاسمین رو به مهدکودکی توی همون محل خودمون بفرستیم.

اما توی اتاوا شرایط ما فرق میکرد:

اول اینکه به دلیل مشخص نبودن وضعیت کار من، نمیتونستیم خونه ی گرون قیمت اجاره کنیم و باید موارد اقتصادی و مالی رو در نظر میگرفتیم. یعنی محلهای احتمالی سکونتمون محدود میشد.

مورد دوم هم اینکه ترجیح میدادیم در منطقه ای که نزدیک به محل سکونت دوستانمون باشه، ساکن بشیم که رفت و آمد روزهای اول بعد از رسیدن و فراهم کردن شرایط خونه و زندگی و البته رفت و آمد و ارتباطات بعدی با دوستانمون راحت باشه.

برای همین شروع کردیم به جستجوی اینترنتی برای خونه. قیمتها و نقشه های خونه ها رو میدیدیم و از دوستانمون میخواستیم که نظرشون رو در مورد محله و منطقه ای که پیدا کرده ایم بدند. در نهایت خونه ی مناسبی نزدیک دوستانمون پیدا کردیم که به تاییدشون هم رسید، ولی فقط یه مورد داشت و اون هم این بود که خیلی از افرادی که توی اون منطقه زندگی میکردند، پناهنده یا افرادی از قشر ضعیف تر و پایین تر اجتماعی و فرهنگی بودند.

یه وقت برداشت نژادپرستانه از این حرفم نشه، ولی وضعیت فرهنگی و اجتماعی پناهنده ها معمولا جالب نیست. این مورد رو به وضوح به چشممون هم دیدیم. مثلا توی محله ی ما، حجم زیادی از زباله روی زمین توی کوچه پس کوچه ها میبینید، ولی در محله های اقشار سطوح بالاتر فرهنگی و اجتماعی، اونقدر همه جا تمیزه که آدم لذت میبره. ما هم که همیشه روی اینجور قضایا حساس بودیم، این مورد یه مقدار عذابمون میداد. ناگفته نمونه که محل سکونتمون توی تهران همچین بهشت پاکیزگی هم نبود! ولی خب تفاوت قشر متوسط کارمند با پناهنده قطعا مشخصه.

در نهایت دوستانمون همون خونه ی مناسب رو برامون گرفتند و روزی که رسیدیم اتاوا، چمدونهامون رو بردیم و گذاشتیم تو خونه و یه مقدار بابت پیدا کردن خونه در وقت کمی که بین رسیدنمون و شروع ترم آزاده داشتیم (۲ هفته)، خیالمون راحت شد. با اینکه از پیدا کردن خونه خیالمون راحت شد،اما (یه امای مهم) حالا یه مورد دیگه برامون نگرانی ایجاد کرده بود. اینکه اگه قرار باشه یاسمین رو جایی نزدیک خونه بفرستیم مهدکودک، احتمال اینکه اکثر بچه های اون مهدکودک از قشر پناهنده باشند، خیلی بالا میره و با توجه به وضعیت این قشر که قبلا گفتم، ممکنه به اهداف تربیتی مون در مورد یاسمین نرسیم.

یکی دیگه از ملاکهایی که برای انتخاب مهدکودک داشتیم، داشتن تجربه ی قبلی اون مهدکودک در مورد بچه هایی بود که تازه به کانادا اومده اند و زبون انگلیسی رو بلد نیستند. البته طبق بررسی های قبلی، توی سایت اپلای ابرود افرادی گفته بودند که خیلی از مهدکودکهای کانادا این تجربه رو دارند. ولی خب به هر حال ما این رو هم باید در نظر میگرفتیم.

خلاصه اینکه تازه مشکلات جدید برای پیدا کردن مهدکودک یاسمین خانم خودش رو کم کم نشون میداد.

 

زندگی جدید · مهدکودک

ارسال نظر