مامانش | 14 فوریه 2018 @ 9:04 ب.ظ
اولین باری که سرش رو نگه داشت، فقط ۱۱ روزش بود. در واقع اولین باری بود که فهمیدیم! سرش رو از رو شونه بلند کرده بود و داشت این ور و اون ور و نگاه می کرد. با اینکه یکم سرش لق می خورد، ولی باز هم خیلی خوب نگه می داشت و کلی ذوق کرده بودیم. خسته که شد، فیلم رو قطع کردیم و دیدیم ۱ دقیقه فیلم گرفتیم! باورمون نمی شد!
بچه ها از چند روزگی لبخند می زنن. ولی اولین لبخندی که حس کردیم معنی داره، حوالی ۲۲ روزگی بود. وقتی که به صورتمون نگاه می کرد و لبخند می زد.
کشف دست: دو ماه و ۱۱ روزش بود که انگشتش شستش رو می مکید. همون روزهای اولی که دنبا اومده بود، وقتی گرسنه بود، اگه اتفاقی انگشتش جلو دهنش بود، سریع شروع می کرد مکیدن و آروم می شد. اما ۱۱ دسامبر برای اولین بار به صورت ارادی دستش رو به سمت دهنش برد و شروع کرد مکیدن. همون روز وقتی تو صندلیش نشسته بود و طبق معمول تند و تند دست و پا می زد، اتفاقی دستش خورد به عروسکی که جلوش آویزون بود. بعد ادامه داد و در همون جهت هی دستش رو تکون داد که بزنه به عروسکه.
استفاده از دست ها: ۱۵ دسامبر برای اولین بار دیدیم می تونه اسباب بازیهاش رو توی دستش نگه داره و تا یه مدت هم ولش نکنه.
اولین نشونه های خارش لثه: ۵ ژانویه، انگشت و دستش رو به شدت بین لثه هاش فشار می داد. وقتی دندونی رو به لثه هاش می کشیدیم دوست داشت و آروم می شد. دندونی رو که به دستش دادیم، خودش تلاش می کرد تو دهنش ببره.
تلاش برای گرفتن وسایل: اواسط ژانویه، حوالی سه ماه و نیمگی، وقتی چیزی رو جلوش می گرفتیم سعی می کرد اونو بگیره. دست هاش رو از طرف می آورد، اگه تو فاصله مناسب بود می گرفت، وگرنه دستهاش به هم می خورد! بعضی وقتها دوباره تلاش می کرد و بعضی وقتها فقط به اون خیره می شد.
چرخش ۹۰ درجه به پهلو: ۲۲ ژانویه بود که برای اولین بار وقتی یه اسباب بازی رو جلوش گرفتم و یه طرفش رو گرفت، اسباب بازی رو تکون دادم به سمت چپ و ولش نکرد. خیلی راحت باهاش ۹۰ درجه چرخید و بعد خسته شد، ول کرد و برگشت سرجاش. از اون روز تمرین ها رو بیشتر کردیم تا وقتی که برای اولین بار ۶ فوریه، فقط عروسک رو می ذاشتیم سمت راستش، و اون برای گرفتنش ۹۰ درجه می چرخید. البته همه اینها خیلی به مرور بود. و اینکه یه روز این کار رو می کرد، دوباره چند روز نمی کرد. ولی خوب این تاریخ ها اولین هاییه که نشون می داد این قابلیت رو داره :دی
اولین خنده صدادار: از ۲۲ روزگی که لبخند زدنش رو تشخیص دادیم تا ۱۱ فوریه (چهارماه و ۱۱ روزگی)، خنده هاش معنی دارتر و بزرگ تر شد. با دیدن چهره ها، به خصوص اگه باهاش صحبت می کردن می خندید. اگه باهاش بازی می کردی خنده های بزرگ تحویلت می داد، اما همه اش بی صدا بود. تا اینکه ۱۱ فوریه برای اولین بار در جواب بازی هایی که یاسمین باهاش می کرد، اولین خنده های صدا دارش رو تحویل داد.
خوابیدن روی شکم: برنا یک ماه و نیمه بود که شروع کردیم روزی یکی دو بار روی شکم خوابوندیمش. اصلا دوست نداشت! اوایل بعد از چند ثانیه غرغرهاش شروع می شد! حتی تا سه ماهگی تلاش هم نمی کرد که سرش رو بالا بیاره، چه برسه به شونه ها! توی سه ماهگی سرش رو یکم بالا می آورد، ولی بیشتر از تلاش برای سر، تلاش می کرد پاهاش رو جمع کنه!باز هم زمان خیلی کوتاهی در حد یکی رو دقیقه این وضعیت رو تحمل می کرد. اواسط چهارماهگی این زمان به حدود ۵ دقیقه رسیده. سرش رو خوب بالا نگه می داره ولی هنوز شونه ها رو بلند نمی کنه. در عوض پاهاش رو حمع می کنه، باسنش رو یکم بلند می کنه و اگه دستت رو بذاری پشت پاش، هل می ده و یکم به جلو لیز می خوره.