Lilypie Kids Birthday tickers
شادی‌های پدرانه
باباش | 11 می 2012 @ 6:59 ب.ظ

بعد از اینکه حدود یک ماه و نیم پیش، یاسمین رو تهدید کردم که اگه تکون نخوره، دیگه بهش فحش می‌دم، دخترم نشون داد که خیلی با شرم و حیا و حرف گوش کنه و از حدود یکی دو هفته بعدش، شروع کرد به تکون تکون خوردن. اون اوایل اینقدر ضرباتش آروم بود که کلّی طول می‌کشید تا ضربه‌ی محکمی بزنه که یه ناظر بیرونی بتونه حس‌اش کنه. امّا الان حدود دو سه هفته است که دائم وول می‌خوره و با هر ضربه، دلِ باباش رو می‌بره. این روزها هم طبق گفته‌ی آزاده، به نقل از «بیبی سنتر»، شُش‌اش داره تکمیل می‌شه و دائم در حال سکسکه کردن و تکون خوردنه. با هر تکونی که می‌خوره، با تمام وجود شاد می‌شم و انگار یه چیزی توی بدنم ترشح میشه که بدنم رو شُل می‌کنه. یه جور شُل بودن همراه با مستی و ملنگی.

دائم به لحظه‌هایی فکر می‌کنم که بغلش کردم یا دارم باهاش بازی می‌کنم و از سر و کولم بالا می‌ره.

وقتی می‌گم «دخترم» یا از پدر شدن حرف می‌زنم، از فرط ناباوری، هم خنده‌م می‌گیره و هم کلّی لذّت می‌برم.

احساسات

۱۰ نظر

  1. مامانش گفته:

    12 می 2012 در ساعت 9:09 ق.ظ

    من که همش دوس دارم موقع ضربه زدناش تو هم باشی و هی حس کنییییی
    >>>>:D<<<< :)))))... خیییلیییی باحالههههه ... منم هر دفعه کلی ذوق می کنم :***** حالا کم کم که دیگه به حرفایی که باهاش می زنی یا ضربه هایی که به شکمم میزنی جواب بده میخوای چیکار کنی پس؟ :دی

  2. خاله الی گفته:

    12 می 2012 در ساعت 11:26 ق.ظ

    اینجوری که میگی منم جای تو ذوق میکنم:)

  3. بابایی گفته:

    12 می 2012 در ساعت 1:27 ب.ظ

    خوبه ! پس بحرفت کردو باهات ارتباط لگدی برقرارکرد .فقط مواظب باش دیگه نخوای فحشش بدی چون ممکنه لگداش محکمتر بشه . بعد بیچاره ازاده و لگداش !

    آزاده: :)))) نه فعلاً مثل اینکه بیخیال لگد شده فقط میچرخه :دی دختر خوبیه

  4. گلناز گفته:

    12 می 2012 در ساعت 10:07 ب.ظ

    آخی…. چقدر قشنگ بود! 🙂

  5. شبنم گفته:

    15 می 2012 در ساعت 6:46 ق.ظ

    من درست وبلاگ شما رو پیدا کردم ؟! اینجا وبلاگ حمید و آزادست؟
    باورم نمیشه
    اول بهم بگید که درست اومدم بعدش تبریک می گم
    وای اصلا باورم نمیشه
    مواظب خودتون و اون دختر کوچولو باشید
    گریه ام گرفته نمیدونم چی بگم چی کار کنم

    دوستتون دارم
    مواظب خودتون باشید
    شبنم

    آزاده: درست اومدی 🙂 و این ماییم اولین زوج فول ۸۲ ایی که اولین بچه فول ۸۲ ایی رو داریم حداکثر تا ۳ ماه به این دنیا معرفی می کنیم :دی

  6. موسی گفته:

    15 می 2012 در ساعت 10:55 ب.ظ

    یعنی همه ی ابراز احساساتای دنیا یه ور، ابراز احساساتای حمید منم به ور.
    “با هر تکونی که می‌خوره، با تمام وجود شاد می‌شم و انگار یه چیزی توی بدنم ترشح میشه که بدنم رو شُل می‌کنه. یه جور شُل بودن همراه با مستی و ملنگی.” خیلی توپ بود حمید.
    می بوسمت. >>>:D:*<<<

  7. شبنم گفته:

    16 می 2012 در ساعت 12:29 ق.ظ

    قربون این زوج هشتاد و دویی و دختر کوچولوشون برم من
    🙂

    آزاده، اگه زحمتی نیست برام تلفنت و آدرس خونتون یا آدرس جایی که میدونید مثلا حدود ۴ ماه دیگه اونجا هستین رو برام ارسال کن

    راستی من مادربزرگ یاسمین هستما ، نوم رو از طرف من بوسش کنید وقتی به دنیا اومد.

    آزاده: :* هنوز معلوم نیست خونمون رو عوض کنیم یا نه واسه همین آدرس قطعی نمی تونم بهت بدم … باشه وقتی قطعی شد می گم .. شمارمم مسج میکنم واست تو فیسبوک

  8. شبنم گفته:

    20 می 2012 در ساعت 6:44 ق.ظ

    آزاده جونم من خیلی وقته فیسبوکم رو پاک کردم…اگه زحمتی نیست هر موقعی که فرصت داشتی برام میل بزن
    :*

    آزاده: من یه ایمیل یاهو بیشتر ازت ندارم … نمی دونم چقدر ولیده و هنوز چکش می کنی یا نه .. به همون فرستادم … اگه ولید نیست ما را آپدیت بنما :دی

  9. موسی گفته:

    21 می 2012 در ساعت 11:07 ق.ظ

    شبنم داره می پیچونتت. میخاد آدرس نده. الکی می گه نمی تونم آدرس دقیق بدم :دییییی

    دیدم که میگما :))))

    آزاده: نااااااامرد :))))))))

  10. شبنم گفته:

    23 می 2012 در ساعت 5:44 ق.ظ

    من بیشتر ایمیل دانشگاه رو چک میکنم ، دو تا ایمیل یاهو جی میلم رو کمتر

    ایمیلتو گرفتم ، رپلی دادم دست گلت درد نکنه

ارسال نظر