Lilypie Kids Birthday tickers
یاسمین ۹ ماهه می ایستد!
27 آوریل 2013 @ 1:09 ق.ظ توسط مامانش

دیروز ماه نهم از زندگی یاسمین تموم شد. البته من نمی دونم ۹ ماهه شد یا ۱۰ ماهه. یه سری می گن الان ۱۰ ماهشه، اما به نظر من ۹ ماهه است. مگه به بچه ای که تازه به دنیا اومده، چون توی ماه اول زندگیشه، میگن یه ماهه که به یاسمین بگیم ۱۰ ماهه؟

دیروز صبح رفتیم مرکز بهداشت برای بررسی رشد یاسمین توی ماه نهم. خب وزن و دور سرش خوب بود، اما قدش طبق گفته خانومه، نسبت به دفعه پیش رشد نکرده بود. جالب بود که می گفت ممکنه دفعه های پیش اشتباه کرده باشیم. آخه توی ماه ۶ و ۷ یهو کلی نمودارش اومده بود بالا، ولی الان برگشته بود روی منحنی اولیه و به همین راحتی خانومه نتیجه گرفت که دفعه های پیش اشتباه کردیم! یکی نیست بگه آخه پس ما اسکول شماییم که بیایم هر بار اشتباه کنین؟ البته ما که این کارو می کنیم هم به خاطر اینکه فقط برای بچه هایی که اونجا پرونده دارن رو واکسن می زنن و واکسیناسیون تو این مراکز مجانیه و هم مهمتر اینکه چون جمعیت مراجعین زیاده، واکسن ها نمیمونه که کهنه و بی خاصیت شه. ما هم این نتایج بررسی رشدی و توصیه های تغذیه ای اینجا رو صرفا به خاطر پیشرفت پرونده می ریم، اما نتایجش رو به وقعمون نمی نهیم و به چکاپ های ماهیانه و توصیه های دکتر متخصصش اعتماد می کنیم، که خوب اون از اوضاع رشد یاسمین خیلی راضیه و تا حالا پسرفتی هم حس نکرده!

از مرکز بهداشت که برگشتیم لباس ها و پوشک یاسمین رو عوض کردم و طبق معمول وقتایی که این کارو بدون حمید انجام می دم،‌ برای اینکه با خیال راحت برم واسه شستن دستای خودم، یاسمین رو گذاشتم توی تختش. وقتی برگشتم دیدم آویزون شده به لبه تخت و می خواد کلید چراغ بالای سرش رو بزنه. با یه تلاش به تنهایی بلند شد و ایستاد! اگرچه زود خودم رو رسوندم و از پشت گرفتمش، اما قند تو دلم آب شده بود. بعد کلی تشویقش کردم و همون کارو تکرار کرد. بعد از اونم رفتیم لبه مبل دوباره کلی تمرین ایستادن کرد و اینبار به انگیزه گرفتن کنترل! اینقدر خسته شد که بعد از خودن غذا و کلی آب حسابی خوابید.

یاسمین دو زانو توی تختش

یاسمین هیجان زده، دو زانو توی تختش

یاسمین آب رو مثل بزرگ ها از لبه لیوان می خوره. بعضی وقتها کلی خودش رو خیس می کنه اما کم کم داره یاد می گیره چطوری بهتر قورتش بده.

ماست کم چرب و تخم مرغ به لیست غذاهاش اضافه شدن. عدس به سوپش اضافه شده. پوره سبزیجات (سیب زمینی و هویج و کدو) رو هم چه مخلوط با شیر خودم و چه خالی می خوره و دوست داره. امروز بشقاب پوره رو جلوی خودش گذاشتیم تا بتونه با دست برشون داره. البته بیشتر دستشو می کرد تو بشقاب و به دوروبر می مالید. اما یکی دوبار هم توی دهنش برد. شاید اینجوری کم کم بتونه خودش بخوره و حال کنه.

عکس رو خیلی دوست داره. یک قاب عکس داریم که توش ۴ تا عکسه و کل اعضای خونواده توش هستن. با دیدن اون ذوق می کنه و وقتی می بریم جلوش، یکی یکی با انگشت به آدمای توی عکسها اشاره می کنه، به خصوص به بابابزرگ ها!

هفته پیش رفتیم دیدن دخترعمه حمید و دختر ۲۲ روزه اش. هنوز نرسیده بودیم که واسه انجام سریع کاری، دخترشو تقریبا پرت کرد تو بغل من و من که انگار دیگه یادم رفته بود که یاسمین یه زمانی همینقدر کوچولو بود، جا خوردم. هم احساساتی شده بودم از دیدن یه موجود اونقدر کوچولو و یادآوری یاسمین وقتی اینقدر بود، هم خوشحال بودم که دیگه یاسمین اینقدری نیست، بزرگ شده و اون سختی های روزهای اول گذشته و دیگه وارد دوران شیرینی و اوجش شده.


۳ نظر
رشد · غیرمنتظره ها
اولین دندون
16 آوریل 2013 @ 8:04 ب.ظ توسط مامانش

دقایقی پیش (!) تیزی نیش اولین دندون دخترک رو روی انگشتم حس کردم … البته هنوز چیزی دیده نمیشه ولی این قدر تیز و سفت بود که دیگه تقریبا مطمئنم دندونه:)

 


یک نظر
خبر · رشد
حرکات شیرین
15 آوریل 2013 @ 5:24 ب.ظ توسط مامانش

۱- از وقتی موقع بغل کردنش -وقتی بیحاله- خودش سرشو روی شونه ام می ذاره، واسه اینکه خوابش ببره یا آروم شه آروم می زنم پشتش. حالا یاسمین یادگرفته تو اون حالت اون هم می زنه پشت من تا من آروم شم 🙂

۲- تا کلمه خداحافظ رو می شنوه سریع دست تکون می ده، البته فعلا بیشتر شبیه بادزدنه.

۳- کاربرد کنترل تلویزیون رو می دونه و وقتی بعد از کلی تلاش از چنگمون درش می آره، به سمت تلویزیون می گیره و دکمه هاش رو می زنه و معمولا حداقل در حد تعویض کانال موفق عمل می کنه.

۴- با تموم شدن آهنگ اعتراض می کنه که ادامه بدین. حتی دیده شده به سمت تلویزیون خاموش اشاره می کنه و در حالیکه صداهایی به نشونه اعتراض در می آره، می رقصه.

۵- وقتی یه بار تابش می دیم رو دست، به نشونه اینکه «دوباره تکرار کنید لطفا»، خودشو تقریبا پرتاب می کنه پایین.

۶- از دور که دست دراز می کنی به سمتش، خودشو به شدت می کشه به طرفت و دستشو به سمتت دراز می کنه و تا وقتی دستتو بزنی به دستش ادامه می ده.

۷- اگه گشنه اش باشه واقعا، موقع غذا خوردن طوری با هر قاشقی که می خوره «هام» می گه و بعدش سرش رو به نشونه«به به» تکون می ده که آدم دوست داره همینطور هی بهش غذا بده.

۸- با شنیدن صدای دست زدن توی فیلم دست می زنه و با هر نوع آهنگی (حتی غمگین) می رقصه.

۹- خودش با خودش لی لی حوضک بازی می کنه.

 

۱۰- از همه شیرین تر عکس العملش موقع رسیدنم به خونه است که حتی وقتی منو نمی بینه (حتی با سرک کشیدن) و فقط صدامو می شنوه با هیجان صدا در می آره . اینجاست که خستگی و کسالت خواب کم شب و کار روز از تنم در می ره:)


۲ نظر
احساسات · رشد
تازه های یاسمین (۲)
2 آوریل 2013 @ 12:58 ب.ظ توسط مامانش

با گذشت زمان «اولین ها» به شدت زیاد می شن و دیگه قابل نوشتن نیستن. هر روز کاری جدید از یاسمین سر می زنه. به خصوص از حدود ۶ ماهگی که یاد گرفته هر حرکتی که براش انجام بدی رو تقلید کنه. این روزا اینقدر بزرگ شده و قدرت درک و فهمش بالا رفته که هر روز بازی جدیدی می کنه که ما رو حیرت زده می کنه. با این وجود سعی کردم شاخص ترین موردها بنویسم که از دست نرن.

۱- اولین باری که تونست به یک سمت بچرخه: نیمه دی ماه ۹۱، یا به عبارتی ۵ ماهگی. روند چرخشش با گذشت زمان کامل تر شد. طوری که حدود ۶ ماهگی به دو طرف می چرخید؛ اما چون دستهاش رو صاف قرار می داد، نمی تونست از حالت خوابیده به شکم، به پشت برگرده. توی ۷ ماهگی این کار رو راحت انجام می داد و همین دو سه روز پیش که هشت ماه کامل داشت، برای اولین بار فرفره وار مسافت زیادی رو روی مبل می چرخید و از یک طرف مبل به طرف دیگه می رفت.

۲- اولین باری که به حالت سینه خیز دنده عقب رفت: ۲۴ بهمن ۹۱، یا به عبارتی وقتی ۶ ماه و نیمه بود.

۳- اولین باری که به تنهایی و بدون کمک بالش نشست: اوائل اسفند ۹۱، نزدیک ۷ ماهگی.

۴- اولین صداهایی که تونست ادا کنه: «م» و «ن»، اوائل اسفند ۹۱، نزدیک ۷ ماهگی.

۵- اولین باری که ماما (و بعضی وقتا آما) گفت و با این صدا واقعا داشت دنبال من می گشت: اواسط اسفند ۹۱، حول و حوش ۷ ماه و نیمگی.

۶- اولین باری که بابا گفت: ۱۰ فروردین ۹۲، ۸ ماهگی. البته هنوز این صدا مفهوم بابا رو نداره و به دنبال تکرار این کلمه از زبون ما (وقتی دیدیم می تونه حرف ب رو بگه) یاسمین هم پشت سر هم شروع به گفتنش کرد. در باب سرعت رشد قدرت تکلمش هم باید بگم که توی همین دو سه روزه حرف های «د» و «ز» هم به دامنه حروفی که می تونه ادا کنه اضافه شدن.

۷- اولین باری که دستش رو به حالت رقص تکون داد: اول بهمن ۹۱، حدود ۶ ماهگی. از اواخر ۶ ماهگی دیگه با شنیدن آهنگ شروع به رقصیدن می کنه، با هر دو دست.

۸ – اولین بشکن، اولین دست زدن، اولین تقلید حرکت کلاغ پر: همگی توی ۶ ماهگی اتفاق افتاد.

۹- اولین باری که به دنبال پیدا کردن چیزی که خارج از محدوده دیدش بود، سرک کشید: اواخر ۶ ماهگی. در واقع باز هم توی ۶ ماهگی بود که به وضوح می شد دید که وقتی چیزی رو جلوش قایم می کنی یا جایی می ذاشتی که نمی تونه ببینه، می فهمه که نیست نشده و دنبالش می گشت. یا اگه صدای آشنای کسی رو می شنید می فهمید که با اینکه نمی بینه اون رو، ولی هست و سرک می کشید تا پیداش کنه.


۳ نظر
تغییرات · رشد
سرعت زندگی
30 مارس 2013 @ 11:23 ق.ظ توسط باباش

یاسمین داره بزرگ می‌شه. همیشه می‌گن پدر و مادر و کلاً کسانی که کنار بچه هستند، خیلی متوجه رشد و تغییرات اساسی بچه نمی‌شن. ما هم خب یه جورایی همه‌ی تغییراتش به چشممون نمی‌آد. اما رفتارش حداقل نشون می‌ده که داره بزرگ می‌شه. عکس‌العمل‌هاش، نوع بازی‌هایی که می‌کنه، صداهایی که از خودش در می‌آره و کم‌کم دارن مفهوم پیدا می‌کنن، حتی نگاهش!

دارم به طرز عجیبی از بزرگ شدنش لذت می‌برم. باورم نمی‌شه که چشم به هم بزنیم، ۴ ماه دیگه هم می‌گذره و یاسمین ۱ ساله می‌شه. خوشحالم

یاسمین در حال بازی توی تختش

یاسمین در حال بازی توی تختش


۳ نظر
رشد
سرعت تغییرات
16 ژانویه 2013 @ 4:34 ب.ظ توسط مامانش

یاسمین در حوالی پایان ششمین ماه زندگیش، حدود ۵ کیلو وزن اضافه کرده و ۱۷ سانتی متر قد کشیده. دکترش می گه وزن گیریش خوبه، بازیگوشه و جزو بچه هایی هست که باید باهاشون صحبت کرد چون خوب ارتباط برقرار می کنن. به وضوح می شه دید که در برابر حرف هایی که می زنی و بازی ای که باهاش می کنی عکس العمل نشون می ده و می خواد حتی باهات حرف بزنه. تلاش می کنه هر جوری شده به چیزایی که دوروبرش هستن دسترسی پیدا کنه . گاهی اونقدر خودش رو واسه این کار به سمت بالا قوس می ده که می ترسیم گردنش درد بگیره. بعد از اینکه بالاخره اون جسم رو گرفت نوبت امتحان کردنش با دهنشه! می تونه اجسام رو به راحتی از این دست به دست دیگه بده و این کار رو تکرار کنه. یک سیب تقریبا بزرگ رو به راحتی توی دستش واسه مدت طولانی نگه می داره. رفتار غیرعادی عصبانیش می کنه. مثلا کتابی رو که همیشه تو دستش می گرفته و ورقش می زده، وقتی طوری به دستش می دیم که نمی تونه ورق بزنه، حرصش در می آد و ابراز نارضایتی می کنه. حدد یک ماهی هست که قهقهه های شیرینی می زنه که دل همه رو می بره. از اون خنده هایی که دلت نمی خواد تموم شه. دلیل این خنده ها بعضی وقتها اونقدر کوچیکه که باورت نمی شه با این اتفاق اینقدر شاد شده!عادت کرده شبها تا موقعی که روشنایی هست هر جور شده بیدار بمونه. به پهلو می چرخه اما نمی تونه از حالت خوابیده به پشت به حالت دمر در بیاد. شربت مولتی ویتامینش رو دیگه خیلی خوب با قاشق می خوره و هیچی بیرون نمی ده. فکر کنم دیگه آماده است واسه تغذیه با قاشق.دیگه خیلی تحمل موندن تو حالت دراز کشیده رو نداره و ترجیح می ده بشینه. موقع نشستن هم دوست داره دستش رو به طور مرتب به سطوح افقی جلوش مثل میز بزنه و گاهی اونقدر محکم می زنه که می گیم شاید دستش درد بگیره. کم کم داره  غریبه و آشنا رو تشخیص می ده و واکنشش نسبت به غریبه ها فرق می کنه. سابقا به هر کسی که بهش می خندید، لبخند تحویل می داد. اما حالا به کسانی که حس می کنه نمی شناسه و به خصوص توی محیط های نا آشنا، حاضر نیست لبخند بزنه. وقتهایی که دلش می خواد بغل شه کاملا دستش رو به سمتت دراز کنه و دست و پا می زنه.

یاسمین شش ماهه

این روزها ناباورانه به شش ماه گذشته نگاه می کنیم و به دخترکی که جلوی چشممون از اون موجود ساکت و خوابالود و نحیف به اینجا رسیده که احساسات مختلف رو می فهمه و نارضایتی و خوشحالیش رو با جیغها و قهقهه هاش ابراز می کنه. توی چشماش می شه برق خوشحالی و هیجان رو دید.

فقط یک ماه دیگه به پایان مرخصی مونده و کلی کار عقب مونده….


۴ نظر
تغییرات · رشد
۴ ماهگی
28 نوامبر 2012 @ 7:27 ب.ظ توسط مامانش

لباسهای یاسمین دونه دونه دارن براش کوچیک می شن… به عکسهای روزهای اول که نگاه می کنیم باورمون نمیشه دخترک نحیف و کوچولوی توی عکس یاسمین چهار ماه پیشه …. انگار یه بچه دیگه است … ۴ ماهه که یاسمین کنار ماست.

یاسمین ۴ ماهه ما ۷ کیلو وزن داره و قدش ۶۳ سانتی متر شده … دیگه خیلی خوب هر چیزی رو که جلوش می گیریم، اگه در حد و اندازه های دستش باشه، توی دستش می گیره و نگه می داره و تکونش می ده … گاهی اونقدر شدید که می ترسیم به صورتش بزنه و از دستش می گیریم … لثه هاش حدود یک ماهه که خارش داره و آب دهنش سرازیره، بعضی روزها کمتر و بعضی روزها بیشتر … دوست داره همه چی رو با دهنش تست کنه و به لثه هاش بکشه … اگه هیچی دستش نباشه با لباسش این کار رو می کنه … امروز اینقدر آستینش رو کشیده بود که بلندتر شه و راحت بتونه ببره توی دهنش، که داشت دستش از توی آستینش در می اومد … مدت بیشتری می تونه در حالیکه روی شکمشه سرش رو بالا نگه داره …. کم کم داره تمرین می کنه که بتونه بچرخه سر جاش!

واکسن ماه چهارم یاسمین خوشبختانه برخلاف انتظار و برخلاف شنیده های عموم که می گفتن از دوماهگی سخت تره، جز درد طبیعی موقع زدن آمپول، هیچ نوع درد، ورم و قرمزی پوست و سفت شدن محل واکسن رو نداشت. یاسمین فقط به خاطر استامینوفن هایی که می خورد، خوابش بیشتر شد، اما مثل هر روز بازی کرد و دست و پا زد و خوب خوابید. اینقدر بی عارضه بود که شک کردیم نکنه واکسن اشتباهی زده شده!

پ.ن. در مورد مطلب قبل درباره میز تعویض هم،به خصوص با دیدن کامنت آسمان، باید اضافه کنم که لازم نیست حتما چنین چیزی رو بخرین … می تونین جایی رو توی خونه برای خودتون با این هدف درست کنین یا از وسایلی که دارین و ویژگیهای ضروری میز تعویض رو داره، استفاده کنین … ویژگیهایی که یک میز تعویض هم باید داشته باشه، اینه که ارتفاعش در حدی باشه که لازم نباشه برای انجام کار خم شین… مثلا خوبه که تا سطح کمرتون بالا بیاد…. سه طرفش (جز سمتی که شما قراره بایستین) بسته باشه، که وقتی بچه سر جاش وول می خوره خطر افتادن از بغل میز رو نداشته باشه … اگر کشو یا جایی برای گذاشتن لوازم دم دستی تعویض هم داشته باشه که کار شما رو راحت تر می کنه، وگرنه مشکلی نیست…


یک نظر
تغییرات · رشد
یاسمین در شرف ۴ ماهگی
21 نوامبر 2012 @ 8:35 ب.ظ توسط مامانش

یاسمین دستهاشو میاره جلوی صورتش و بهشون نگاه می کنه و باهاشون بازی می کنه.

وقتی چیزی رو می گیری جلوی صورتش دستهاشو میاره جلو که بگیره و تکونش بده و وقتی گرفت، می تونه محکم تکونش بده… موقعی که اون چیز رو بالا ببری شروع می کنه دست و پا زدن و صدا در آوردن تا وقتی دوباره بیاریش پایین.

بعضی وقتها، چیزهایی که بغلش گذاشتی رو می گیره و می کشه، مثل عروسک یا حتی گوشه بالشتی که روش خوابده رو محکم میکشه و وقتی می بینه نمیتونه جلو بیاره اون رو، محکم تر می کشه… این کار رو بیشتر با دست راستش انجام می ده.

وقتی باهاش حرف می زنی ذوق می کنه و به شدت دست و پاش رو تکون می ده.

از دیدن خودش توی آینه کیف می کنه و می خنده.

به شدت هوشیار شده .. وقتی بغلش می کنی و راه می بریش توی خونه با دقت خیلی زیاد دور و برش رو نگاه می کنه … دیگه مثل قبل نگاهش به دوروبر سطحی نیست … حتی وقتی وسط شیر دادن جا به جا می شم، شیر خوردن رو ول می کنه و اول یه نگاه به دوروبرش می کنه ببینه کجاست و بعد شروع می کنه به شیر خوردن … یا وقتی وسط شیر خوردن صدایی میاد به خصوص اگه صدای شخص خاصی باشه، باز ول می کنه و می گرده دنبال صدا.

وسط شیر خوردن، وقتی تقریبا سیر شده، بازیگوشی می کنه و هی به من یا اطرافش نگاه می کنه … واسه همین دوباره مدت زمان شیر خوردنش طولانی تر از قبل شده.

وقتی روی شکمش میذاریش، سرش و شونه هاش رو بالا می آره و اگه سرحال باشه تا چند دقیقه می تونه این کار رو ادامه بده… اگه دستت روبذاری رو کف پاش، فشار می آره و به اون و کمی به جلو سر می خوره.

از وقتی شروع کرده به تلاش برای نشستن، دیگه خیلی حالت دراز کشیده رو دوست نداره و زود خسته می شه و غر غر می کنه تا بلندش کنیم یا توی بغلمون بنشونیمش.

تو دو هقته گذشته ساعت خوابش درست شد، صبح ها خودش ۸٫۵ صبح بیدار می شد. شبها هم ۱۱-۱۲ می خوابید… اما از جمعه که دوباره در برابر خواب مقاومت می کرد و کل روز رو نخوابید و شب هم دیر خوابید، ساعت بیداریش شده ۱۰ و ساعت خوابش هم بین ۱۱ تا ۱ متغیره.

معمولا وقتی خوابش میاد، بهونه گیری می کنه و اگه من یا حمید نباشیم، با گریه هاش خونه رو می ذاره روسرش و فقط تو بغل ما آروم میشه.

دختر خوش اخلاقیه وبه هر کسی که باهاش بازی کنه و حرف بزنه، می خنده …حتی تو اوج بهونه گیری اگه بغل من یا حمید باشه هم همین کار رو می کنه… اما امان از وقتی که بهونه گیری داره می کنه و کسی غیر ار ما بغلش کنه! به خصوص اگه این بغل کردن ناگهانی باشه!


۲ نظر
تغییرات · رشد
اولین تلاش ها برای نشستن
18 نوامبر 2012 @ 11:10 ق.ظ توسط مامانش

۲۲ آبان بود…

وقتی یاسمین در حالی که طبق معمول روی پام به حالت لم داده نشسته بود و بدن من تکیه گاه سرش و کمرش بود، با کلی تلاش سرش رو آورد جلو، بعد کلی زور زد تا کمرش رو هم جدا کرد و در حالیکه هی لق لق می خورد، سعی کرد به حالت نشسته (به صورت مستقل) در بیاد … بعد خسته شد و برگشت سر جاش و چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که دوباره این کار رو تکرار کرد … این حرکت چندین بار تو اون روز تکرار شد و هر بار مدت زمان نشستنتش بیشتر از قبل شد … خودش هم هر بار کلی ذوق می کرد… اون قدر تلاش کرد و خسته شد که بعدش سریع خوابش برد و خواب اون روزش تقریبا دو برابر روزهای قبل بود… و ما که ذوق می کردیم و تشویقش می کردیم و هیجان زده بودیم از این تغییر جدید و از این تلاش برای کامل شدن….

حس شوقش به شیرینی حس اولین حرکتش توی شکمم بود ….


یک نظر
احساسات · تغییرات · خبر · رشد
تازه های یاسمین،‌ از بدو تولد تا امروز
1 نوامبر 2012 @ 11:55 ق.ظ توسط مامانش

اولین لبخند بزرگ: ۱۴ مرداد . لبخندهای اولیه رو هنوز فقط تو خواب خرگوشی می زد.

اولین تعقیب حرکت ها با چشم: ۱۵ مرداد.

اولین خنده،‌ وقتی که در واکنش به حرف هایی که باهاش می زدیم لبخند می زد: حوالی نیمه شهریور.

اولین چرخش ۱۸۰ درجه سر: ۲ مهر.

اولین صحبت ها (وقتی که در جواب حرف هایی که باهاش می زدیم، صدا در آورد): ۱۲ مهر.

اولین باری که سر پلاستیکی شیشه شیر رو پس زد: ۲۰ مهر.

اولین همکاری، وقتی یاد گرفت موقع در آوردن محتویات دماغش، با استفاده از پوآر یا فین گیر، آروم بمونه و کمک کنه که راحت این کار رو انجام بدیم: هفته اول مهر.

نگه داشتن سر: این مورد خیلی تدریجیه و اولین بار نداشت. یاسمین از همون روزهای اول تلاش می کرد سرش رو بلند کنه و حدود ۲-۳ ثانیه نگهش می داشت. ۲۷ روزش بود که کاملا سرش رو بالا می آورد و حدود یک دقیقه به راحتی سرش رو بالا نگه می داشت. نیمه های شهریور می تونست حدود چند دقیقه نگه داره سرش رو و حتی در همون حال سرش رو بچرخونه، اما بعد از اون خسته می شد و می افتاد. از اواخر شهریور هم دیگه سرش رو کامل می تونه خودش نگه داره.

بالا آوردن سر و شونه ها یا در واقع وقتی سعی می کنه با استفاده از عضله های کمر خودش رو بالا بیاره: از اواخر شهریور شروع شد، وقتی که روی دست نگه می داشتیم، طوری سینه اش روی دستمون بود و پاهاش آویزون بود، خودش رو از کمر بالا می کشید. از حوالی ۲۳ مهر، موقعی که نشسته است، سرش رو می آره جلو و یه بار کم مونده بود با سر بره تو دسته مبل! از اوائل مهر هم موقع شستنش،‌ خودش رو جمع می کنه و می خواد با سر بیاد بالا :دی

اولین بازی موقع شیر خوردن، وقتی که وسط شیر خوردن سرش رو بالا آورد، نگاه کرد و خندید و با این خنده ها و نگاه هاش در واقع با مامانش بازی کرد: ۲۶ مهر.

اولین بازی با جغجغه اش با کمک دستهاش، وقتی که کاملا ارادی با تکون دادن دست ها صداش رو در می آورد و با انگشتهاش جغجغه رو می گرفت: ۱ آبان.

اولین ابراز حس عدم امنیت: ۷ آبان. در باب این کشف دردناک مطلب جداگانه ای سر فرصت می نویسم.


۶ نظر
تغییرات · رشد